Postcard

ˈpoʊstkɑːrd ˈpəʊstkɑːd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    postcards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
کارت‌پستال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- I received a beautiful postcard from my friend.
- کارت‌پستال زیبایی از دوستم دریافت کردم.
- She collects vintage postcards.
- او کارت‌پستال‌های قدیمی را جمع‌آوری می‌کند.
adjective
دیدنی، تماشایی، زیبا، خوش‌منظره، کارت‌پستال‌سان
- The quaint, postcard cottage had colorful flowers blooming in its front yard.
- این کلبه‌ی زیبا و دیدنی گل‌های رنگارنگی داشت که در حیاط جلویی آن شکفته بودند.
- The small, postcard village nestled in the mountains was a sight to behold.
- دهکده‌ی کوچک و کارت‌پستال‌سان که در میان کوه‌ها قرار گرفته بود، جایی بود که باید به نظاره می‌ایستادیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد postcard

  1. noun A written communication
    Synonyms: note, letter card
  2. noun A card for sending messages by post without an envelope
    Synonyms: postal card, post card, mailing-card

ارجاع به لغت postcard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «postcard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/postcard

لغات نزدیک postcard

پیشنهاد بهبود معانی