فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Psychedelic

ˌsaɪkəˈdelɪk ˌsaɪkəˈdelɪk

صفت تفضیلی:

more psychedelic

صفت عالی:

most psychedelic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

توهم‌زا، روان‌گردان (دارو)

The use of psychedelic drugs is illegal.

استفاده از داروهای توهم‌زا غیرقانونی است.

Psychedelic drugs are hidden killer of the drug addicts.

داروهای روان‌گردان قاتل پنهان معتادان هستند.

adjective

موسیقی هنر سرگیجه‌آور، سایکدلیک، سرسام‌آور، هذیانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The artist's paintings were inspired by psychedelic experiences.

نقاشی‌های این هنرمند از تجربیات سرگیجه‌آور الهام گرفته شده است.

The 1960s was a decade known for its psychedelic culture.

دهه‌ی ۱۹۶۰ دهه‌ای بود که به خاطر فرهنگ سایکدلیکش شناخته می‌شود.

noun countable

داروی توهم‌زا، داروی روان‌گردان

The use of psychedelics for can have unpredictable and dangerous effects.

استفاده از داروهای توهم‌زا می‌تواند اثرات غیرقابل پیش‌بینی و خطرناکی داشته باشد.

The use of psychedelics can alter one's perception of reality.

استفاده از داروهای روان‌گردان می‌تواند درک فرد از واقعیت را دگرگون کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد psychedelic

  1. adjective affecting the mind so as to produce vivid visions
    Synonyms:
    hallucinatory crazy freaky mind-blowing mind-bending hallucinogenic psychoactive psychotropic experimental mind-expanding mind-changing consciousness-expanding psychotomimetic kaleidoscopic multicolored trip
    Antonyms:
    normal

ارجاع به لغت psychedelic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «psychedelic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/psychedelic

لغات نزدیک psychedelic

پیشنهاد بهبود معانی