فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Psychedelic

ˌsaɪkəˈdelɪk ˌsaɪkəˈdelɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more psychedelic
  • صفت عالی:

    most psychedelic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    توهم‌زا، روان‌گردان (دارو)
    • - The use of psychedelic drugs is illegal.
    • - استفاده از داروهای توهم‌زا غیرقانونی است.
    • - Psychedelic drugs are hidden killer of the drug addicts.
    • - داروهای روان‌گردان قاتل پنهان معتادان هستند.
  • adjective
    موسیقی هنر سرگیجه‌آور، سایکدلیک، سرسام‌آور، هذیانی
    • - The artist's paintings were inspired by psychedelic experiences.
    • - نقاشی‌های این هنرمند از تجربیات سرگیجه‌آور الهام گرفته شده است.
    • - The 1960s was a decade known for its psychedelic culture.
    • - دهه‌ی ۱۹۶۰ دهه‌ای بود که به خاطر فرهنگ سایکدلیکش شناخته می‌شود.
  • noun countable
    داروی توهم‌زا، داروی روان‌گردان
    • - The use of psychedelics for can have unpredictable and dangerous effects.
    • - استفاده از داروهای توهم‌زا می‌تواند اثرات غیرقابل پیش‌بینی و خطرناکی داشته باشد.
    • - The use of psychedelics can alter one's perception of reality.
    • - استفاده از داروهای روان‌گردان می‌تواند درک فرد از واقعیت را دگرگون کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد psychedelic

  1. adjective affecting the mind so as to produce vivid visions
    Synonyms: consciousness-expanding, crazy, experimental, freaky, hallucinatory, hallucinogenic, kaleidoscopic, mind-bending, mind-blowing, mind-changing, mind-expanding, multicolored, psychoactive, psychotomimetic, psychotropic, trip
    Antonyms: normal

ارجاع به لغت psychedelic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «psychedelic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/psychedelic

لغات نزدیک psychedelic

پیشنهاد بهبود معانی