Run-down

ˈrənˈdaʊn ˈrənˈdaʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective C1
(ساختمان و غیره) مخروبه، نیازمند به تعمیر، رو به ویرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
(اتومبیل و غیره) قراضه
adjective
(آدم) رنجور، خسته و بی‌حال، کوفته، نزار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run-down

  1. adjective shabby, in bad shape
    Synonyms: abandoned, beat-up, below par, broken-down, crumbling, debilitated, decrepit, derelict, deserted, desolate, dilapidated, dingy, dog-eared, down-at-the-heel, drained, enervated, exhausted, fatigued, forsaken, frowzy, in a bad way, neglected, old, out of condition, peaked, ramshackle, ratty, rickety, seedy, tacky, tattered, tired, tumble-down, uncared-for, under the weather, unhealthy, untended, used up, weak, weary, worn-out
    Antonyms: fresh, good, healthy, ok

ارجاع به لغت run-down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run-down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/run-down

لغات نزدیک run-down

پیشنهاد بهبود معانی