آخرین به‌روزرسانی:

Run-around

ˈrʌnəˌraʊnd ˈrʌnəˌraʊnd

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2

طفره، دور سرگردانی، نخودسیاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to give somebody the run-around

کسی را دنبال نخودسیاه فرستادن

I'm trying to get a new visa, but the embassy staff keep giving me the run-around.

در تلاشم که ویزای جدید بگیرم، اما کارکنان سفارت من را هی سر می‌دوانند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run-around

  1. noun avoidance
    Synonyms:
    escape evasion delay difficulty diversion postponement detour shunning elusion avoiding inertia roundabout eschewal come-off
    Antonyms:
    meeting facing challenge

ارجاع به لغت run-around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run-around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/runaround

لغات نزدیک run-around

پیشنهاد بهبود معانی