Run-around

ˈrʌnəˌraʊnd ˈrʌnəˌraʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
طفره، دور سرگردانی، نخودسیاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to give somebody the run-around
- کسی را دنبال نخودسیاه فرستادن
- I'm trying to get a new visa, but the embassy staff keep giving me the run-around.
- در تلاشم که ویزای جدید بگیرم، اما کارکنان سفارت من را هی سر می‌دوانند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد run-around

  1. noun avoidance
    Synonyms: come-off, delay, detour, difficulty, diversion, elusion, escape, escaping, eschewal, evasion, inertia, postponement, roundabout, shunning
    Antonyms: challenge, facing, meeting

ارجاع به لغت run-around

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «run-around» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/runaround

لغات نزدیک run-around

پیشنهاد بهبود معانی