خیلی کند، بسیار آهسته، مثل حلزون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The progress of the students in the remedial class was snail-paced, requiring extra attention and support from the teacher.
پیشرفت دانشآموزان در کلاس تقویتی خیلی کند بود و به توجه و حمایت بیشتر معلم نیاز داشت.
The snail-paced response from customer service left the angry customer feeling ignored and frustrated.
پاسخ بسیار آهسته از مسئول خدمات مشتری باعث شد مشتری عصبانی احساس نادیده گرفته شدن و ناامیدی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «snail-paced» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/snail-paced