همچنین به این شکل نیز نوشته میشود: thraldom
بردگی، اسارت، بندگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Under the thralldom of his boss, he was forced to work long hours and endure unfair treatment.
او تحت اسارت رئیسش مجبور شد ساعتهای طولانی کار کند و رفتار ناعادلانه را تحمل کند.
The slaves were forced into thraldom and had no hope for freedom.
بردگان مجبور به اسارت شدند و امیدی به آزادی نداشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «thralldom» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thralldom