habitable, inhabitable, cultivated, flourishing, populous, thriving, booming, prosperous, stately
habitable
inhabitable
cultivated
flourishing
populous
thriving
booming
prosperous
stately
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باغ آباد با گلهای رنگارنگ شکوفا شده بود.
The thriving garden was blooming with colorful flowers.
آنها به یک روستای آباد کنار رودخانه نقل مکان کردند.
They moved to a thriving village by the river.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آباد» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آباد