آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

برزخ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / barzakh /

Limbo, Purgatory, interval between death and resurrection

Limbo

Purgatory

interval between death and resurrection

جایی بین بهشت و جهنم، حایل بین دو چیز

چنین می‌نمود که زندگی‌اش در برزخ گیر کرده است

His life seemed stuck in limbo

احساس کردم در برزخ‌ام

I felt as if I was in limbo

اسم
فونتیک فارسی / barzakh /

isthmus

isthmus

قطعه‌‌ی زمین باریک بین دو دریا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

برزخ پاناما امریکای شمالی را به امریکای جنوبی وصل می‌کند.

The isthmus of Panama joins North and South America.

از برزخ عبور کردیم

we crossed the isthmus

صفت
فونتیک فارسی / barzakh /

disgruntled, offended, pissed off, upset, fed up, resentful

disgruntled

offended

pissed off

upset

fed up

resentful

ناخشنود، آزرده

لابد این گزارش بد رئیس‌جمهور را حسابی برزخ کرده است.

The bad report must have given the President the collywobbles.

قوم خویش‌هایی که به عروسی دعوت نشده بودند، خیلی برزخ شدند.

The relatives who were not invited to the wedding became very disgruntled.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برزخ

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
مترادف:
اعراف عالم بالا عالم مثال

ارجاع به لغت برزخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برزخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برزخ

لغات نزدیک برزخ

پیشنهاد بهبود معانی