to point out, to remind, to notify, to state (emphatically), to warn, to intimate, to caution, to admonish, to prod, to instruct
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باز هم به او تذکر بده.
Remind her again.
پزشک به بیمار تذکر داد که از فعالیتهای شدید پرهیز کند.
The doctor cautioned the patient to avoid strenuous activities after the surgery.
میتوانی به سارا درمورد جلسهی فردایمان تذکر بدهی؟
Can you remind Sarah about our meeting tomorrow?
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تذکر دادن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تذکر دادن