فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

جدا به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جداگانه

فونتیک فارسی

jodaa
اسم
separate, isolated, divided, separated, parted, apart, disconnected, unconnected, unjoined, disjointed, detached, sequestered, segregated

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- تختخواب‌های جدا

- separate beds

- رستوران من یک منوی جدا برای گیاه‌خواران دارد.

- My restaurant has a separate menu for vegetarians.
سوا

فونتیک فارسی

jodaa
اسم
select, distinct, disparate, singular, discrete, set aside

- آن‌ها کمیته‌ای جدا تشکیل دادند تا به مسائل فوری رسیدگی کنند.

- They formed a select committee to address the urgent issues.

- او روشی جدا در مواجهه با مشکلات دارد که او را متمایز می‌کند.

- He has a distinct way of approaching problems that sets him apart.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جدا

  1. مترادف:
    سوا مستثنا
    متضاد:
    وصل متصل پیوسته
  1. مترادف:
    قطع وا
  1. مترادف:
    تنها فرد مطلقه مطلق منفرد مهجور
  1. مترادف:
    جداگانه علی‌حده مجزا منتزع منفک
  1. مترادف:
    ممتاز
  1. مترادف:
    متباین
  1. مترادف:
    پراکنده
  1. مترادف:
    بریده گسسته گسیخته منفصل منقطع ناپیوسته

ارجاع به لغت جدا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جدا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جدا

لغات نزدیک جدا

پیشنهاد بهبود معانی