آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: دوشنبه ۲ تیر ۱۴۰۴

    جلو به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم صفت قید
    فونتیک فارسی / jelo, jolo /

    front, forward, ahead, in front of, at, pro-, pre-, fore-, ante-

    front

    forward

    ahead

    in front of

    at

    pro-

    pre-

    fore-

    ante-

    پیش، نزد

    او از من جلو زد.

    He moved ahead of me.

    از در جلو وارد شوید.

    Come in at the front door.

    اسم صفت قید
    فونتیک فارسی / jelo, jolo /

    facing, face-to-face, opposite

    facing

    face-to-face

    opposite

    برابر، روبه‌رو

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    دختر دست به کمر جلو مادرش ایستاد.

    The girl stood with arms akimbo facing her mother.

    رویکرد جلوی او به ایجاد اعتماد با مشتریانش کمک می‌کند.

    Her face-to-face approach helps build trust with her clients.

    اسم صفت قید
    فونتیک فارسی / jelo, jolo /

    the front part

    the front part

    بخش پیشین

    جلوی ماشین در تصادف آسیب دیده بود.

    The front part of the car was damaged in the accident.

    او جلوی خانه‌اش را با گل‌های رنگارنگ تزئین کرد.

    She decorated the front part of her house with colorful flowers.

    اسم صفت قید
    فونتیک فارسی / jelo, jolo /

    before, earlier

    before

    earlier

    قبل

    او روی صندلی بزرگ جلوی آتش قرار گرفت.

    He installed himself in the big chair before the fire.

    جلوی در مکث کرد.

    He paused before the door.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد جلو

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    برابر روبرو رویاروی مقابل
    متضاد:
    پشت خلف دبر
    مترادف:
    قبال قدام
    مترادف:
    پیش نزد
    مترادف:
    لگام عنان
    مترادف:
    شنگ شوخ
    مترادف:
    سیخ

    سوال‌های رایج جلو

    جلو به انگلیسی چی می‌شه؟

    معادل انگلیسی کلمه‌ی «جلو» بسته به کاربرد و جایگاه آن در جمله متفاوت است، اما معمول‌ترین معادل‌ها عبارتند از: front, ahead, before, یا in front of.

    وقتی «جلو» به معنی مکانی استفاده می‌شود، مثلاً «او جلو ایستاده»، به معنای قرار گرفتن در بخش جلویی یا رو به روی چیزی است و معادل انگلیسی آن «in front of» یا «at the front» است. مثلاً جمله «ماشین جلو خانه پارک شده» ترجمه می‌شود به: "The car is parked in front of the house."

    اگر «جلو» به معنی حرکت به سمت جلو یا پیشرفت باشد، معمولاً از واژه‌هایی مانند «ahead» یا «forward» استفاده می‌شود. به عنوان مثال، «او جلو می‌رود» به انگلیسی می‌شود: "He is moving forward" یا "He is going ahead."

    در مواردی هم «جلو» به معنی «قبل از» یا «پیش از» چیزی به کار می‌رود، که معادل آن «before» است. مثلاً در جمله «او جلو من رسید»، می‌توان گفت: "He arrived before me."

    ارجاع به لغت جلو

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «جلو» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جلو

    لغات نزدیک جلو

    • - جلنگ جلنگ
    • - جلنگ کردن
    • - جلو
    • - جلو آمدگی
    • - جلو آمدگی حنجره در جلو گردن
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    whisperer whether or not vet vocal tract venerableness v used ural exhaust unite in that case oval no matter any way you slice it upcoming غلبه غلو کردن قلوه‌سنگ قیلوله فغان صلیب حوالی حواله گل گوشت چرخ‌کرده بیغوله قیل‌وقال قدر قرابت غربت
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.