خرد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • عقل، فراست، ادراک
  • فونتیک فارسی

    kherad
  • اسم
    wisdom, intellect, rationality, common sense, brainpower, reason, sagacity, sense, mind, understanding
    • - خرد انسان را از جانوران متمایز می‌کند.

    • - The intellect separates humans from animals.
    • - گوهرهایی از خرد

    • - pearls of wisdom
    • - خداوند به انسان خرد عطا کرده است.

    • - God has endowed mankind with reason.
  • صغیر، کوچک
  • فونتیک فارسی

    khord
  • صفت
    small, little, minute, odd, tiny, midget, miniature, trivial, micro-, diminutive, petty, scrubby, broken, minuscule, potty
    • - تاجری خرد

    • - a small merchant
    • - پول خرد

    • - small change
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خرد

ارجاع به لغت خرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خرد

لغات نزدیک خرد

پیشنهاد بهبود معانی