مجازی memory, opinion, consciousness, spirit
memory
opinion
consciousness
spirit
جریان سیال ذهن در نوشتههای او چنان واضح و دقیق بود که احساس میکردم در ذهن کاراکتر قرار دارم.
The stream of consciousness in his writing was so vivid and detailed that it felt like I was inside the character's mind.
ذهن او بسیار تیز و دقیق است.
Her memory is very sharp and detailed.
psyche, mind, brain, head
psyche
mind
brain
head
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پدرم ذهن خلاقی داشت.
My father had a creative mind.
او بهخاطر ذهن پویا و تفکر نوآورانهاش شناخته میشود.
He’s known for his fertile brain and innovative thinking.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ذهن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ذهن