easy, simple, not difficult, facile, manageable, open-and-shut, convenient, pushover
easy
simple
not difficult
facile
manageable
open-and-shut
convenient
pushover
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او روشی سهل برای تعمیر کامپیوتر پیدا کرد.
She found an easy way to fix the computer.
دستورات سهل و واضح هستند.
The instructions are simple and clear.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «سهل» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سهل