آخرین به‌روزرسانی:

ضرب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

زدن

فونتیک فارسی

zarb
اسم

beating, blow, stroke, hitting, hit, battery

زیاد بودن استعداد او در هر ضرب قلم‌موی نقاشی‌های او مشهود بود.

The prodigality of her talent was evident in every brushstroke of her paintings.

حمله و ضرب‌وجرح

assault and battery

تولید سکه

فونتیک فارسی

zarb
اسم

minting, mintage, coinage, coining

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

این پول تازگی ضرب شده است.

This money is of recent coinage.

ضرب بالا می‌تواند منجر به کاهش ارزش سکه در طول زمان شود.

High mintage can lead to a decrease in a coin's value over time.

کوفتن

فونتیک فارسی

zarb
اسم

force, pressure

ضرب آب به سد فشار آورد.

The pressure of the water pushed against the dam.

ضرب در لاستیک کمتر از حد توصیه شده بود.

The force in the tire was lower than recommended.

نوعی ساز ضربی

فونتیک فارسی

zarb
اسم

موسیقی tambour, tambourin

او با مهارت بالا ضرب نواخت و تماشاگران را مجذوب کرد.

She played the tambour with great skill, captivating the audience.

موسیقیدان با شوروشوق زیادی ضرب را نواخت.

The musician played the tambourin with great enthusiasm.

یکی از چهار عمل اصلی در ریاضیات

فونتیک فارسی

zarb
اسم

ریاضی multiplication

دانش‌آموز کم‌سن‌وسال تیزفهم بود و به‌سرعت مفهوم ضرب را درک کرد.

The young student was apprehensive and quickly grasped the concept of multiplication.

جدول ضرب

multiplication table

ریتم

فونتیک فارسی

zarb
اسم

موسیقی rhythm, tempo, time, beat, pulse, stamping, sprain, accent

ضرب پرجنب‌و‌جوش موسیقی آمریکای لاتین

the pulsating beat of Latin American music

ضرب طبل ریتم کل آهنگ را تنظیم کرد.

The beat of the drum set the rhythm for the entire song.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

ضرب ریتمیک طبل هندی فضا را پر کرده بود.

The rhythmic beat of the tam-tam filled the air.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ضرب

  1. مترادف:
    زدن شکنجه ضربت کوب کوفتن
  1. مترادف:
    جرح زخم
  1. مترادف:
    تنبک
  1. مترادف:
    تالی شبیه مانند مثل همتا
  1. مترادف:
    صنف قسم گونه نوع
  1. مترادف:
    چوله
  1. مترادف:
    عجز
  1. مترادف:
    قرینه

ارجاع به لغت ضرب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ضرب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ضرب

لغات نزدیک ضرب

پیشنهاد بهبود معانی