آخرین به‌روزرسانی:

گونه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / goone /

کالبدشناسی cheek, jowl

قسمت گوشتی زیر چشم‌ها و کنار دهان و بینی

روی گونه هایش کک و مک می پاشید.

There was a sprinkling of freckles on her cheeks.

گونه‌های سرخ

rose cheeks

اسم
فونتیک فارسی / goone /

kind, type, variant, genre, sort, variety, description, ilk, order, nature, brand, version

قسم، نوع، دسته، طبقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

آنان از هر گونه تغییر هراس دارند.

They dread any kind of change.

چندین گونه کاهو

several types of lettuce

نمونه‌جمله‌های بیشتر

من این گونه کتاب‌ها را دوست دارم.

I love these kinds of books.

species

رده بندی زیست شناسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد گونه

  1. مترادف:
    سنخ صنف قبیل قسم
  1. مترادف:
    تیره دسته طبقه نوع
  1. مترادف:
    جور روال شیوه طرز طریق طور نحو نمط نهج
  1. مترادف:
    فام گون لون
  1. مترادف:
    چهره رخساره رخسار روی شکل عذار
  1. مترادف:
    خد لپ

ارجاع به لغت گونه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «گونه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گونه

لغات نزدیک گونه

پیشنهاد بهبود معانی