کالبدشناسی cheek, jowl
روی گونه هایش کک و مک می پاشید.
There was a sprinkling of freckles on her cheeks.
گونههای سرخ
rose cheeks
kind, type, variant, genre, sort, variety, description, ilk, order, nature, brand, version
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنان از هر گونه تغییر هراس دارند.
They dread any kind of change.
چندین گونه کاهو
several types of lettuce
من این گونه کتابها را دوست دارم.
I love these kinds of books.
species
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گونه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گونه