dusk, nightfall, sundown, sunset, twilight, eventide, evenfall, crepuscule, edge of night
باد هنگام غروب فروکش کرد.
The wind died down at sunset.
او از سحرگاه تا غروب کار میکند و برای استراحت هم مکث نمیکند.
He works from dawn to dusk, nor does he pause for rest.
مجازی ending, end, last stages (of)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او اغلب با احساسات متناقض به غروب حرفهاش فکر میکند.
He often reflects on the ending of his career with mixed feelings.
این پروژه به غروب خود نزدیک میشود و ما هیجانزده هستیم.
The project is nearing its end, and we are excited.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «غروب» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/غروب