آخرین به‌روزرسانی:

مشکل به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

مسئله، سختی، معضل

فونتیک فارسی

moshkel
اسم

problem, hurdle, question, difficulty, hassle, distress, trouble

این مشکل محکی بر دوستی ما است.

This trouble is an acid test of our friendship.

مشکل بنیادی اقتصادی

a basic economic problem

سخت، دشوار

فونتیک فارسی

moshkel
صفت

difficult, hard, severe, abstruse, tough, problematic, troublesome

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

توافق در این موارد مشکل است.

Agreement about these matters is difficult.

ترک عادت مشکل است.

It is difficult to break a habit.

عامیانه sticky

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد مشکل

  1. مترادف:
    ابهام‌آمیز بغرنج پیچیده حاد دشخوار دشوار سخت شاق صعب غامض مبهم مساله معقد مغلق
    متضاد:
    آسان ساده سهل واضح

سوال‌های رایج مشکل

مشکل به انگلیسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی «مشکل» در زبان انگلیسی به problem ترجمه می‌شود.

«مشکل» واژه‌ای است پرتکرار و بنیادی در زبان فارسی که به وضعیتی دشوار، پیچیده، یا ناخوشایند اطلاق می‌شود که مانعی بر سر راه رسیدن به هدف، آسایش، یا عملکرد عادی است. مشکلات می‌توانند در حوزه‌های گوناگون زندگی فردی و جمعی پدیدار شوند: از مسائل خانوادگی و احساسی گرفته تا مشکلات مالی، شغلی، تحصیلی، فنی، یا اجتماعی.

از دیدگاه روان‌شناسی، انسان موجودی است مسئله‌محور؛ یعنی بخش مهمی از رشد ذهنی و شخصیتی او از طریق مواجهه با مشکلات و تلاش برای حل آن‌ها شکل می‌گیرد. مواجهه‌ی سالم با مشکل به تقویت مهارت‌هایی مانند تفکر انتقادی، انعطاف‌پذیری ذهنی، صبر، و قدرت تصمیم‌گیری منجر می‌شود. در واقع، وجود مشکل لزوماً منفی نیست، بلکه می‌تواند فرصتی برای یادگیری و رشد تلقی شود.

در زبان روزمره، واژه‌ی «مشکل» کاربردهای متعددی دارد و می‌تواند هم به موضوعی جدی و پیچیده اشاره داشته باشد، مانند «مشکلات اقتصادی کشور»، و هم در موارد ساده‌تری به کار رود، مثل «مشکل در اتصال اینترنت». در محاوره‌های رسمی یا دوستانه، عباراتی مانند «هیچ مشکلی نیست»، «مشکل‌دار شد»، یا «حل مشکل» به‌وفور استفاده می‌شوند.

از نظر اجتماعی و فرهنگی، جوامع مختلف شیوه‌های متفاوتی برای مواجهه با مشکلات دارند. در برخی فرهنگ‌ها، مشکلات بیشتر به‌صورت جمعی و با کمک خانواده یا اجتماع حل‌وفصل می‌شود، در حالی که در برخی دیگر، تکیه بر استقلال فردی بیشتر است. نحوه‌ی پاسخ به مشکلات نیز می‌تواند معرف بلوغ اجتماعی، عقلانیت سیاسی یا کارآمدی سیستم‌های مدیریتی باشد.

«مشکل» نه‌تنها مفهومی زبانی، بلکه واقعیتی بنیادین در حیات انسانی است. نوع نگاه ما به مشکل—به‌عنوان تهدید یا فرصت—تعیین‌کننده‌ی مسیر واکنش و نتیجه‌ی نهایی است. در سطح فردی یا کلان، درک درست و حل مؤثر مشکلات، نشانه‌ی توانایی، تدبیر و مسئولیت‌پذیری است و نقشی کلیدی در رشد، پایداری و موفقیت ایفا می‌کند.

ارجاع به لغت مشکل

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «مشکل» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/مشکل

لغات نزدیک مشکل

پیشنهاد بهبود معانی