فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

ناز به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

عشوه، قر

فونتیک فارسی

naaz
اسم

coyness, disinterest, pretended, tease, affectation, flirting, coquetry, mincing, teasing, dalliance, dallying

ناز و کرشمه‌ی او آتش هوس شاعر را افروخته‌تر کرد.

Her coyness inflamed the poet's passion further.

با ناز حرف زدن

to speak coyly

نعمت، آسایش

فونتیک فارسی

naaz
اسم

rest, comfort, luxury, restfulness, affluence

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

او در ناز و نعمت زندگی می‌کند.

He lives in wealth and comfort.

او در دامان تجمل و وفور (در ناز و نعمت) پرورش یافته بود.

She had been reared in the lap of luxury.

نوازش

فونتیک فارسی

naaz
اسم

pat, petting, touching gently

خواستم گربه را ناز کنم؛ ولی دستم را چنگ زد.

I wanted to pat the cat, but it scratched my hand.

او را به ناهار دعوت کردم اما ناز کرد

I invited her to lunch, but she demurred

عامیانه peach

ناپسند cunt

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ناز

  1. مترادف:
    ادا اطوار دلال شیوه عشوه غمزه غنج قر کرشمه
    متضاد:
    نیاز
  1. مترادف:
    جمیل خواستنی دلجو ظریف قشنگ محبوب نازنین
  1. مترادف:
    تفاخر فخر نازش
  1. مترادف:
    دلجویی ملاطفت نوازش
  1. مترادف:
    آسایش رفاه نعمت

ارجاع به لغت ناز

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ناز» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ناز

لغات نزدیک ناز

پیشنهاد بهبود معانی