آخرین به‌روزرسانی:

ناظر به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

naazer

spectator, observer, controller, overseer

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

seeing, watching, controlling

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ناظر

  1. مترادف:
    کارگزار مباشر وکیل
  1. مترادف:
    متصدی مراقب
  1. مترادف:
    تماشاچی تماشاگر حاضر شاهد نظاره‌گر
  1. مترادف:
    عاشق

ارجاع به لغت ناظر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ناظر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ناظر

لغات نزدیک ناظر

پیشنهاد بهبود معانی