آخرین به‌روزرسانی:

وارد آمدن به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فعل لازم
فونتیک فارسی / vaared aamadan /

to arrive, to enter

وارد شدن

آن‌ها از ورودی اصلی ساختمان وارد خواهند آمد.

They will enter the building through the main entrance.

امیدوارم آن‌ها قبل‌از شام وارد بیایند.

I hope they arrive before dinner.

فعل لازم
فونتیک فارسی / vaared aamadan /

to be struck, to be delivered

به چیزی برخورد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

این خبر شوکه‌کننده بود؛ انگار ضربه‌ای به شکمم وارد آمده بود.

The news was shocking; it felt like a blow had been delivered to my gut.

من ممکن است هر لحظه با موجی از غم وارد آیم.

I could be struck by a wave of sadness at any moment.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت وارد آمدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «وارد آمدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وارد آمدن

لغات نزدیک وارد آمدن

پیشنهاد بهبود معانی