با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

چینی به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • ظرف آبگینه‌ای و شکستنی
  • فونتیک فارسی

    chini
  • اسم
    chinaware, china, porcelain
    • - صدای شکستن چینی

    • - the sound of breaking china
    • - یکدست ظرف چینی

    • - a set of china dishes
  • اهل چین، وابسته یا مربوط به چین
  • فونتیک فارسی

    chini
  • صفت
    Chinese, Chinaman, Chinese language
    • - چند ورزشکار چینی مهارت‌های آکروباتیک خود را نشان دادند.

    • - A few Chinese athletes exhibited their acrobatic skills.
    • - او حتی درست کردن غذاهای چینی را هم یاد گرفته است.

    • - She has even learned to make Chinese dishes.
  • چیدن یا قطع کردن
  • فونتیک فارسی

    chini-
  • سازه‌ی پیوندی
    a combining form that means "clipping", "picking"
    • - علف‌چینی

    • - weeding
    • - میوه‌چینی

    • - picking fruit
  • وابسته به روی هم چیدن و قرار دادن
  • فونتیک فارسی

    chini-
  • سازه‌ی پیوندی
    a combining form that means "arranging", "laying"
    • - آجرچینی

    • - bricklaying
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد چینی

ارجاع به لغت چینی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «چینی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/چینی

پیشنهاد بهبود معانی