beloved, bosom, darling, precious, welcome, dear, estimable, sweetie, honey
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مادربزرگ گرامیام همیشه لبخند بر لب داشت.
My beloved grandmother always had a smile on her face.
دوستان بسیار گرامی
dearly beloved friends
هممیهنان گرامی ...
dear countrymen, ...
مهمان گرامی
a welcome guest
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گرامی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گرامی