report, account, write-up, story, reportage, reporting
آخرین گزارش
an up-to-date report
گزارش در ذیل خلاصه میشود.
The report is summarized below.
گزارش پایان سال
a year-end report
report, paper, term paper, theme, research paper
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
باید تا قبل از کلاس یک گزارش سرهمبندی کنم.
I have to bat out a term paper before class.
گزارش چاپنشده
unpublished term paper
ادبی commentary, translation, exegesis, interpretation
این گزارش نوشتهی تام فریس است.
Commentary is by Tom Ferris.
کیفیت گزارش بازیهای المپیک در کانال دیگر بهتر بود.
The commentary on the Olympic games was much better on the other channel.
شکل درست این واژه «گزارش» است. این واژه از ریشهی «گزاردن» بهمعنای بیان کردن، بازگفتن و شرح دادن میآید و در ترکیبهایی مانند «گزارشگر»، «گزارشنویس» و «خبرگزار» نیز بهکار میرود. شکل «گذارش» نادرست است، زیرا ریشهی «گذاردن» بهمعنای گذاشتن، قرار دادن یا عبور دادن است و ارتباطی با معنای «گزارش» ندارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «گزارش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/گزارش