آخرین به‌روزرسانی:

بند آوردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

متوقف کردن

فونتیک فارسی

band aavardan
فعل متعدی

to block, to clog, to stop, to close, to obstruct, to stem, to dam, to stanch, to snarl, to bring to a halt, to prevent the flow of

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

بند آوردن ترافیک

to snarl traffic

او برای بند آوردن خون‌ریزی از شریان‌بند استفاده کرد.

She applied a tourniquet to stop bleeding.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت بند آوردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بند آوردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بند آوردن

لغات نزدیک بند آوردن

پیشنهاد بهبود معانی