abscess
abscess
دامپزشک پیلهی سگ را با آنتیبیوتیک درمان کرد.
The veterinarian treated the dog's abscess with antibiotics.
پیلهی گوش بیمار
the abscess in the patient's ear
cocoon, chrysalis
cocoon
chrysalis
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کرم ابریشم پیله میبافد.
Silkworms spin cocoons.
پیلهی ابریشم
silk cocoon
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پیله» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پیله