cross, crossing, crossroads, intersection, a four-way intersection
cross
crossing
crossroads
intersection
a four-way intersection
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مغازهی او در چهارراه چارینگ است.
His shop is in Charring Cross.
سر چهارراه ایستاده بودیم و نمیدانستیم باید از کدام مسیر برویم.
We were standing at the crossroads, not sure which path to take.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چهارراه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چهارراه