آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Painter

    ˈpeɪnt̬ər ˈpeɪntə

    شکل جمع:

    painters

    معنی painter | جمله با painter

    noun countable A2

    هنر نقاش، نگارگر

    My friend's dad is a famous painter.

    پدر دوستم نقاش معروفی است.

    The painter carefully mixed colors on his palette.

    نقاش بادقت رنگ‌ها را روی پالتش مخلوط می‌کند.

    noun countable

    کسب‌وکار رنگ‌کار

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کسب‌وکار

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    I hired a professional painter to update the walls in my home.

    من رنگ‌کار ماهری را گرفتم تا دیوارهای خانه‌ام را جدید کند.

    The painter arrived early to begin working on the living room.

    رنگ‌کار زود آمد تا کار در اتاق نشیمن را شروع کند.

    noun countable

    افسار قایق، افسار عرشه

    The sailor reached out, grasping for the dangling end of the painter.

    ملوان دستش را دراز کرد و انتهای آویزا افسار عرشه را گرفت.

    I grabbed onto the painter to steady myself as we approached shore.

    وقتی به ساحل نزدیک شدیم، افسار قایق را گرفتم تا خودم را ثابت نگه دارم.

    noun countable

    جانورشناسی شیر کوهی، پوما، گربه‌ی وحشی

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    A painter is known for its ability to blend in with its surroundings while hunting.

    شیر کوهی به‌دلیل توانایی‌اش در ترکیب شدن با محیط اطراف خود در هنگام شکار شناخته‌شده است.

    The cougar's fierce roar echoed through the wilderness.

    صدای غرش خشم‌آلود پوما در بیابان طنین‌انداز شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد painter

    1. noun a house painter
      Synonyms:
      interior decorator paint-slinger dauber calciminer
    1. noun an artist
      Synonyms:
      artist artisan craftsman illustrator sketcher draftsman portrait painter cartoonist animator aquarellist miniaturist landscapist artificer etcher luminist dauber sargent rembrandt michelangelo raphael picasso monet degas eakins gauguin manet pissarro rivera hogarth copley cassatt courbet daumier dufy ensor fragonard gainsborough ingres masaccio murillo poussin romney rousseau ryder botticelli correggio delacroix duchamp friesz gleizes greuze gris grosz hals hodler kent kirchner limburg lippi mantegna marin masolino masson mondrian nolde orozco ozenfant picabia chirico boucher corot benton dubuffet feininger graves marquet cougar puma catamount mountain lion felis-concolor panther

    لغات هم‌خانواده painter

    • noun
      paint, painter, painting, repaint
    • adjective
      painterly
    • verb - transitive
      paint, repaint

    سوال‌های رایج painter

    شکل جمع painter چی میشه؟

    شکل جمع painter در زبان انگلیسی painters است.

    ارجاع به لغت painter

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «painter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/painter

    لغات نزدیک painter

    • - painted bunting
    • - painted cup
    • - painter
    • - painterly
    • - painting
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.