جلنگجلنگ صدا کردن، به صدا درآوردن (شیشه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She said "cheerio" and clinked her glass against mine.
او «به سلامتی» گفت و گیلاس خود را (با صدی جینگ) به گیلاس من زد.
We could get a year in the clink if they catch us.
اگر ما را بگیرند ممکن است یک سال تو هلفدونی بیفتیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clink» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clink