فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cockpit

ˈkɑːkpɪt ˈkɒkˌpɪt

شکل جمع:

cockpits

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

اتاق خلبان، کابین خلبان (هواپیما)، جای راننده (اتومبیل مسابقه)، کابین (قایق)

The cockpit was filled with the sound of the engines as the plane prepared for takeoff.

در حالی که هواپیما برای برخاستن آماده می‌شد، اتاق خلبان از صدای موتور پر شد.

The captain stood in the cockpit, keeping a close eye on the horizon as the boat sailed through rough waters.

کاپیتان در کابین ایستاده بود و در حالی که قایق از میان آب‌های مواج عبور می‌کرد، افق را زیر نظر داشت.

noun countable

گود، میدان (در جنگ خروس)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The spectators gathered around the cockpit, eagerly awaiting the start of the cockfight.

تماشاگران دور گود جمع شده بودند و مشتاقانه منتظر شروع جنگ خروس بودند.

The two roosters clashed fiercely in the cockpit.

دو خروس در میدان به‌شدت درگیر شدند.

noun countable

مجازی میدان نبرد، نبردگاه، عرصه‌ی کارزار

The city's streets became a cockpit.

خیابان‌های شهر تبدیل به میدان نبرد شد.

The political debate turned into a cockpit of insults and accusations.

این بحث سیاسی به میدان نبردی از توهین و اتهام تبدیل شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cockpit

  1. noun
    Synonyms:
    quarters compartment cabin pit

ارجاع به لغت cockpit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cockpit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cockpit

لغات نزدیک cockpit

پیشنهاد بهبود معانی