شکل جمع:
cockpitsاتاق خلبان، کابین خلبان (هواپیما)، جای راننده (اتومبیل مسابقه)، کابین (قایق)
The cockpit was filled with the sound of the engines as the plane prepared for takeoff.
در حالی که هواپیما برای برخاستن آماده میشد، اتاق خلبان از صدای موتور پر شد.
The captain stood in the cockpit, keeping a close eye on the horizon as the boat sailed through rough waters.
کاپیتان در کابین ایستاده بود و در حالی که قایق از میان آبهای مواج عبور میکرد، افق را زیر نظر داشت.
گود، میدان (در جنگ خروس)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The spectators gathered around the cockpit, eagerly awaiting the start of the cockfight.
تماشاگران دور گود جمع شده بودند و مشتاقانه منتظر شروع جنگ خروس بودند.
The two roosters clashed fiercely in the cockpit.
دو خروس در میدان بهشدت درگیر شدند.
مجازی میدان نبرد، نبردگاه، عرصهی کارزار
The city's streets became a cockpit.
خیابانهای شهر تبدیل به میدان نبرد شد.
The political debate turned into a cockpit of insults and accusations.
این بحث سیاسی به میدان نبردی از توهین و اتهام تبدیل شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cockpit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cockpit