گذشتهی ساده:
cocoonedشکل سوم:
cocoonedسومشخص مفرد:
cocoonsوجه وصفی حال:
cocooningشکل جمع:
cocoonsحشرهشناسی پیله
The silkworm spins a soft cocoon around itself before becoming a moth.
کرم ابریشم پیشاز تبدیل شدن به پروانه، پیلهای نرم دور خود میتند.
Inside the cocoon, the insect undergoes complex changes during the pupa stage.
درون پیله، حشره در مرحلهی شفیرگی دگرگونیهای پیچیدهای را پشت سر میگذارد.
محیط آرام و امن، فضای محافظتشده، دایرهی امن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The small village offered a peaceful cocoon far from the noise of the city.
آن روستای کوچک، محیط امن و آرامی دور از هیاهوی شهر فراهم میکرد.
Traveling alone forced her to step outside the cocoon she had built around herself.
تنهایی سفر کردن، او را مجبور کرد از دایرهی امنی که دور خود ساخته بود، بیرون بیاید.
محافظت کردن، پناه دادن، از آسیب دور نگه داشتن، ایمن کردن
They lived in a small town, cocooned from the chaos of the big cities.
آنها در شهری کوچک زندگی میکردند و از هرجومرج شهرهای بزرگ محفوظ بودند.
The wealthy family tried to cocoon their children from any form of hardship.
آن خانوادهی ثروتمند تلاش میکردند فرزندانشان را در برابر هرگونه سختی ایمن نگه دارند.
A teacher who had been cocooned in a remote village and had lost touch with the world.
معلمی که در ده دورافتادهای منزوی شده بود و از دنیا خبری نداشت.
He picked up the baby and cocooned it in a blanket.
او بچه را بلند کرد و در پتویی پیچید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cocoon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cocoon