Ether

ˈiːθər ˈiːθə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(به عقیده‌ی قدما) عنصر آسمانی، اتر، اثیر، جسم انعطاف‌پذیر که فضا و حتی فاصله‌های میان ذرات اجسام را پر می‌کند و وسیله انتقال روشنایی و گرما می‌شود، مایع سبکی که از تقطیر الکل و جوهر گوگرد به‌دست می‌آید و برای بیهوش کردن اشخاص به‌کار می‌رود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ether

  1. noun A colorless volatile highly inflammable liquid formerly used as an inhalation anesthetic
    Synonyms: air, anesthetic, atmosphere, ethoxyethane, aether, compound, element, divinyl ether, gas, heavens, vinyl ether, skies, sky, solvent, diethyl-ether, ethyl-ether
  2. noun The fifth and highest element after air and earth and fire and water; was believed to be the substance composing all heavenly bodies
    Synonyms: quintessence

ارجاع به لغت ether

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ether» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ether

لغات نزدیک ether

پیشنهاد بهبود معانی