با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Fingerboard

ˈfɪŋɡərbɔːrd ˈfɪŋɡəˌbɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(موسیقی - سازهای زهی) دو دسته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fingerboard

  1. noun A guidepost resembling a hand with a pointing index finger
    Synonyms: fingerpost
  2. noun A bank of keys on a musical instrument
    Synonyms: piano keyboard, clavier

ارجاع به لغت fingerboard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fingerboard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fingerboard

لغات نزدیک fingerboard

پیشنهاد بهبود معانی