امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flowered

American: ˈflɑʊ·ərd British: ˈflaʊəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    flowers
  • وجه وصفی حال:

    flowering

معنی‌ها

adjective
گلدار، پرگل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
adjective
دارای طرح گلدار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flowered

  1. verb To be in one's prime
    Synonyms:
    shone flourished
  1. verb Produce or yield flowers
    Synonyms:
    blossomed bloomed blown effloresced opened
    Antonyms:
    faded drooped sagged closed died shrivelled shrunken
  1. adjective Resembling or made of or suggestive of flowers
    Synonyms:
    floral

لغات هم‌خانواده flowered

ارجاع به لغت flowered

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flowered» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flowered

لغات نزدیک flowered

پیشنهاد بهبود معانی