Interdiction

ˌɪntərˈdɪkʃən ˌɪntəˈdɪkʃən
آخرین به‌روزرسانی:
ذخیره در لغات برگزیده

معنی‌ها

noun
قدغن کردن، ممنوع کردن، منع، ممنوعیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun
(مذهب) محروم کردن، تحریم، محرومیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interdiction

  1. noun a refusal to allow
    Synonyms:
    prohibition ban inhibition disallowance forbiddance interdict proscription taboo
  1. noun a coercive measure intended to ensure compliance or conformity
    Synonyms:
    sanction penalty interdict

ارجاع به لغت interdiction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interdiction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interdiction

لغات نزدیک interdiction

پیشنهاد بهبود معانی