فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inwardly

ˈɪnwərdli ˈɪnwədli

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb

از درون، در درون، به‌سوی درون

The missile moves inwardly to the center of the galaxy.

موشک به درون و به سوی مرکز کهکشهان حرکت می‌کند.

adverb

دروناً، باطناً، از ته دل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She was inwardly happy.

او در باطن خوشحال بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inwardly

  1. adverb by nature
    Synonyms:
    naturally fundamentally basically internally at heart deep down within inside privately secretly
    Antonyms:
    outwardly

ارجاع به لغت inwardly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inwardly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inwardly

لغات نزدیک inwardly

پیشنهاد بهبود معانی