آخرین به‌روزرسانی:

Ironbound

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

با آهن بسته، نجیر‌شده، خشن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

an ironbound coast

کرانه‌ی پرسنگلاخ

ironbound traditions

سنت‌های تغییر‌ناپذیر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ironbound

  1. adjective having a surface that is not smooth
    Synonyms:
    rough uneven coarse jagged rugged harsh ragged craggy cragged scabrous

ارجاع به لغت ironbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ironbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ironbound

لغات نزدیک ironbound

پیشنهاد بهبود معانی