فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ironbound

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

با آهن بسته، نجیر‌شده، خشن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an ironbound coast

کرانه‌ی پرسنگلاخ

ironbound traditions

سنت‌های تغییر‌ناپذیر

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ironbound

  1. adjective having a surface that is not smooth
    Synonyms:
    rough uneven coarse jagged rugged harsh ragged craggy cragged scabrous

ارجاع به لغت ironbound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ironbound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ironbound

لغات نزدیک ironbound

پیشنهاد بهبود معانی