Mouth Organ

ˈmaʊθˈɔːrɡən maʊθˈɔːɡən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun phrase
(موسیقی) سازدهنی، ارغنون‌دهنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mouth organ

  1. noun musical instrument
    Synonyms: French harp, harmonica, harmonicon, harp, kazoo, mouth bow, mouth harp, panpipe

ارجاع به لغت mouth organ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mouth organ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mouth organ

لغات نزدیک mouth organ

پیشنهاد بهبود معانی