کیف بغلی، جزوه دان، جای کاغذ یا اسکناس پول، درآمد، کتابچه یا دفتر بغلی، کتاب جیبی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He took his driver's license out of his pocketbook.
گواهینامهی رانندگی خود را از کیف بغلش در آورد.
Inflation hurts everyone's pocketbook.
تورم به وضع مالی همه کس صدمه میزند.
rental costs to meet the pocketbooks of teachers
اجارهبها که مناسب درآمد معلمان باشد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pocketbook» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pocketbook