فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Pug

pʌɡ pʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    pugs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    جانورشناسی سگ پاگ (نژاد سگ چینی)
    • - I took my pug for a walk in the park.
    • - سگ پاگم را برای قدم زدن به پارک بردم.
    • - My pug loves to play fetch in the backyard.
    • - سگ پاگ من عاشق بازی کردن در حیاط پشتی است.
  • noun countable
    بینی کوتاه و سربالا (و پهن)
    • - Her pug gave her a unique look among her friends.
    • - بینی کوتاه و سربالای او در میان دوستانش ظاهری منحصربه‌فرد به او می‌بخشید.
    • - He had a pug like his father's.
    • - او مانند پدرش بینی کوتاه و سربالای پهن داشت.
  • noun countable
    آرایش و پیرایش طره‌گیسو، گوجه‌ای (مدل مو)
    • - My hair is too short to put it in a pug.
    • - موهایم برای گوجه‌ای بستن خیلی کوتاه است.
    • - the ballerina's pug
    • - مدل موی گوجه‌ای رقصنده‌ی باله
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pug

  1. noun Small compact smooth-coated breed of Asiatic origin having a tightly curled tail and broad flat wrinkled muzzle
    Synonyms: boxer, clay, pug-dog, dog, footprint, knead, track

ارجاع به لغت pug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pug

لغات نزدیک pug

پیشنهاد بهبود معانی