فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Punt

pʌnt pʌnt pʌnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    punted
  • شکل سوم:

    punted
  • سوم شخص مفرد:

    punts
  • وجه وصفی حال:

    punting
  • شکل جمع:

    punts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    قایق ته‌صاف (نوعی قایق چوبی باریک که بخش زیرین آن پهن است و با میله یا چوبی دراز حرکت می‌کند)
    • - We rented a punt for the afternoon and enjoyed exploring the scenic canals.
    • - برای بعدازظهر قایق ته‌صاف را کرایه کردیم و از گشت‌وگذار در کانال‌های دیدنی لذت بردیم.
    • - The punt glided through the calm waters of the river.
    • - قایق ته‌صاف از میان آب‌های آرام رودخانه می‌گذشت.
  • noun countable
    ورزش شوت هوایی بلند (فوتبال آمریکایی و راگبی) (که در آن ابتدا توپ از دست رها می‌شود و پیش از برخورد به زمین با پا زده می‌شود)
    • - The punter's kick was blocked.
    • - شوت بازیکن دفع شد.
    • - The rugby player executed a perfect punt.
    • - این بازیکن راگبی شوتی عالی زد.
  • noun countable
    پوند ایرلند
    • - The exchange rate between the punt and the euro was 1.27.
    • - نرخ برابری پوند ایرلند و یورو ۱/۲۷ بود.
    • - The punt was officially replaced by the euro in 2002.
    • - یورو در سال ۲۰۰۲ به‌طور رسمی جایگزین پوند ایرلند شد.
  • verb - transitive
    ورزش شوت هوایی زدن، ضربه زدن (فوتبال آمریکایی و راگبی) (که در آن ابتدا توپ از دست رها می‌شود و پیش از برخورد به زمین با پا زده می‌شود)
    • - The rugby player expertly punted the ball.
    • - بازیکن راگبی به طرز ماهرانه‌ای به توپ ضربه زد.
    • - The team's strategy was to punt.
    • - استراتژی تیم زدن شوت هوایی بود.
  • verb - transitive informal
    انگلیسی آمریکایی به تعویق انداختن
    • - After much consideration, I decided to punt the idea of going on a vacation this year.
    • - پس از بررسی‌های زیاد، تصمیم گرفتم که امسال رفتن به تعطیلات را به تعویق بیندازم.
    • - The project was not progressing as planned, so the team decided to punt the launch date.
    • - پروژه طبق برنامه‌ریزی پیش نمی‌رفت، بنابراین تیم تصمیم گرفت تاریخ راه‌اندازی را به تعویق بیندازد.
  • verb - intransitive verb - transitive
    قایق ته‌صاف راندن، با قایق ته‌صاف به گشت‌وگذار پرداختن
    • - The group of friends decided to punt down the river for a relaxing afternoon.
    • - گروه دوستان تصمیم گرفتند برای یک بعدازظهر آرام، با قایق ته‌صاف در رودخانه به گشت‌وگذار بپردازند.
    • - The couple enjoyed punting together.
    • - این زوج از قایق ته‌صاف راندن با هم لذت بردند.
  • verb - intransitive informal
    انگلیسی بریتانیایی قمار کردن
    • - He's always willing to punt on a new business venture, even if it means taking a big risk.
    • - همیشه مایل است در کسب‌وکار جدید قمار کند، حتی اگر به معنای ریسک بزرگ باشد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد punt

  1. noun (football) a kick in which the football is dropped from the hands and kicked before it touches the ground
    Synonyms: boot, punting, Irish pound, indentation, kick, Irish punt, propel, pound
  2. verb Place a bet on
    Synonyms: pole, bet on, back, gage, stake, game

ارجاع به لغت punt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «punt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/punt

لغات نزدیک punt

پیشنهاد بهبود معانی