فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Punt

pʌnt pʌnt pʌnt

گذشته‌ی ساده:

punted

شکل سوم:

punted

سوم‌شخص مفرد:

punts

وجه وصفی حال:

punting

شکل جمع:

punts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

قایق ته‌صاف (نوعی قایق چوبی باریک که بخش زیرین آن پهن است و با میله یا چوبی دراز حرکت می‌کند)

We rented a punt for the afternoon and enjoyed exploring the scenic canals.

برای بعدازظهر قایق ته‌صاف را کرایه کردیم و از گشت‌وگذار در کانال‌های دیدنی لذت بردیم.

The punt glided through the calm waters of the river.

قایق ته‌صاف از میان آب‌های آرام رودخانه می‌گذشت.

noun countable

ورزش شوت هوایی بلند (فوتبال آمریکایی و راگبی) (که در آن ابتدا توپ از دست رها می‌شود و پیش از برخورد به زمین با پا زده می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The punter's kick was blocked.

شوت بازیکن دفع شد.

The rugby player executed a perfect punt.

این بازیکن راگبی شوتی عالی زد.

noun countable

پوند ایرلند

The exchange rate between the punt and the euro was 1.27.

نرخ برابری پوند ایرلند و یورو ۱/۲۷ بود.

The punt was officially replaced by the euro in 2002.

یورو در سال ۲۰۰۲ به‌طور رسمی جایگزین پوند ایرلند شد.

verb - transitive

ورزش شوت هوایی زدن، ضربه زدن (فوتبال آمریکایی و راگبی) (که در آن ابتدا توپ از دست رها می‌شود و پیش از برخورد به زمین با پا زده می‌شود)

The rugby player expertly punted the ball.

بازیکن راگبی به طرز ماهرانه‌ای به توپ ضربه زد.

The team's strategy was to punt.

استراتژی تیم زدن شوت هوایی بود.

verb - transitive informal

انگلیسی آمریکایی به تعویق انداختن

After much consideration, I decided to punt the idea of going on a vacation this year.

پس از بررسی‌های زیاد، تصمیم گرفتم که امسال رفتن به تعطیلات را به تعویق بیندازم.

The project was not progressing as planned, so the team decided to punt the launch date.

پروژه طبق برنامه‌ریزی پیش نمی‌رفت، بنابراین تیم تصمیم گرفت تاریخ راه‌اندازی را به تعویق بیندازد.

verb - intransitive verb - transitive

قایق ته‌صاف راندن، با قایق ته‌صاف به گشت‌وگذار پرداختن

The group of friends decided to punt down the river for a relaxing afternoon.

گروه دوستان تصمیم گرفتند برای یک بعدازظهر آرام، با قایق ته‌صاف در رودخانه به گشت‌وگذار بپردازند.

The couple enjoyed punting together.

این زوج از قایق ته‌صاف راندن با هم لذت بردند.

verb - intransitive informal

انگلیسی بریتانیایی قمار کردن

He's always willing to punt on a new business venture, even if it means taking a big risk.

همیشه مایل است در کسب‌وکار جدید قمار کند، حتی اگر به معنای ریسک بزرگ باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد punt

  1. noun (football) a kick in which the football is dropped from the hands and kicked before it touches the ground
    Synonyms:
    kick boot pound propel punting indentation Irish punt Irish pound
  1. verb place a bet on
    Synonyms:
    bet on back stake gage game pole

ارجاع به لغت punt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «punt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/punt

لغات نزدیک punt

پیشنهاد بهبود معانی