دکمهای، شستیدار
The push-button phone on my desk allows me to quickly dial any number with just a touch.
تلفن دکمهای روی میز به من این امکان را میدهد که فقط با یک لمس سریع هر شمارهای را شمارهگیری کنم.
The push-button locks on the hotel room doors provide an extra level of security for guests.
قفلهای شستیدار روی درهای اتاق هتل، امنیت بیشتری را برای مهمانان فراهم میکند.
خودکار (بهطوری که در عین حال که مکانیسم پیچیدهای دارد اما راهاندازی آن چیزی بیشتر از فشار دادن یک دکمه نیست)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The reliance on push-button warfare has raised concerns about the ethics and consequences of remote-controlled military actions.
اتکا به جنگ خودکار نگرانیهایی را در مورد اخلاقیات و پیامدهای اقدامات نظامی کنترل از راه دور ایجاد کرده است.
The use of drones in push-button warfare has become increasingly prevalent in modern warfare tactics.
استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در جنگهای خودکار در تاکتیکهای جنگی مدرن به طور فزایندهای رایج شده است.
دکمهی فشاری
I pressed the push button on the elevator to go up to the 10th floor.
دکمهی فشاری آسانسور را فشار دادم تا به طبقهی دهم بروم.
The push button on my car key unlocks the doors and sets off the alarm.
دکمهی فشاری روی کلید ماشین من قفل درها را باز و زنگ هشدار را روشن میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «push-button» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/push-button