شکل جمع:
strangleholdsکنترل شدید، نظارت تام، محدودیت کامل، فشار شدید، انحصار مطلق
The political party’s stranglehold on the region led to widespread corruption and discontent.
کنترل شدید حزب سیاسی در منطقه منجر به فساد و نارضایتی گسترده شد.
She felt a stranglehold of anxiety that prevented her from enjoying life fully.
او احساس محدودیت کامل میکرد که او را از کاملاً لذت بردن از زندگی باز میداشت.
ورزش (در کشتی) گردنگیری، گردنفشاری، ضربت یا تماس خفهکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The wrestler put his opponent in a tight stranglehold.
کشتیگیر حریف خود را در گردنفشاری محکمی قرار داد.
The referee warned the wrestler about using an illegal stranglehold.
داور در مورد استفاده از گردنگیری غیرمجاز به کشتیگیر تذکر داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stranglehold» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stranglehold