فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Symmetrical

sɪˈmetrɪkl sɪˈmetrɪkl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    گیاه‌شناسی هم‌سنج، متقارن، قرینه، هم‌برابر، همال
    • - The human body is symmetrical.
    • - بدن انسان متقارن است.
    • - Crystals are often symmetrical.
    • - بلورها معمولاً قرینه هستند.
  • adjective
    ریاضی همدوش، تقارنی، هم اندازه
  • adjective
    پزشکی (تاثیر کننده بر بخش‌های متقارن بدن) همالگیر (symmetric هم می‌گویند)
    • - symmetrical infection
    • - عفونت همال‌گیر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد symmetrical

  1. adjective well-proportioned
    Synonyms: balanced, commensurable, commensurate, equal, in proportion, proportional, regular, shapely, well-formed
    Antonyms: asymmetrical, different, disproportioned, irregular, uneven, unsymmetrical

ارجاع به لغت symmetrical

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «symmetrical» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/symmetrical

لغات نزدیک symmetrical

پیشنهاد بهبود معانی