آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Unborn

ʌnˈbɔːrn ˌʌnˈbɔːn

معنی unborn | جمله با unborn

adjective

نزاده، هنوز زاده نشده، هنوز زاده نشده، هنوز ظاهرنشده، غیرمولد، نازاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

my message to the generations yet unborn

پیام من به نسل‌هایی که هنوز زاده نشده‌اند

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد unborn

  1. adjective not yet brought into existence
    Antonyms:
  1. adjective

ارجاع به لغت unborn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unborn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unborn

لغات نزدیک unborn

پیشنهاد بهبود معانی