بیاعتماد، شکاک، بدگمان
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His untrusting nature made it hard for him to make friends.
ماهیت شکاک او باعث شده بود که نتواند بهراحتی دوست پیدا کند.
Growing up in a harsh environment made him untrusting of others.
بزرگ شدن در محیطی سخت او را نسبتبه دیگران بیاعتماد کرده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «untrusting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/untrusting