آخرین به‌روزرسانی:

Untrusting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

بی‌اعتماد، شکاک، بدگمان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

His untrusting nature made it hard for him to make friends.

ماهیت شکاک او باعث شده بود که نتواند به‌راحتی دوست پیدا کند.

Growing up in a harsh environment made him untrusting of others.

بزرگ شدن در محیطی سخت او را نسبت‌به دیگران بی‌اعتماد کرده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد untrusting

  1. adjective not willing to trust others easily; suspicious or doubtful of others' intentions
    Synonyms:
    leery mistrustful suspicious distrustful doubting wary

ارجاع به لغت untrusting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «untrusting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/untrusting

لغات نزدیک untrusting

پیشنهاد بهبود معانی