با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Vortex

ˈvɔːrteks ˈvɔːteks
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    vortexes

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع vortices به‌ جای vortexes استفاده کرد.

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    گرداب، حلقه، پیچ، گردبادی
    • - He too was drawn into the vortex of the political struggle.
    • - او نیز به کانون آن کشمکش سیاسی کشانده شد.
    • - Miami became the commercial vortex of North and South America.
    • - میامی مرکز بازرگانی امریکای شمالی و جنوبی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد vortex

  1. noun A powerful circular current of water (usually the result of conflicting tides)
    Synonyms: eddy, whirlpool, spiral, waterspout, whirl, whirlwind, cyclone, gyre, tornado, tourbillion, twister, swirl, maelstrom, convolution

ارجاع به لغت vortex

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vortex» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vortex

لغات نزدیک vortex

پیشنهاد بهبود معانی