evident, obvious, apparent, manifest, overt, conspicuous, divulged, visible
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
خشم او آشکار بود.
His anger was evident.
عاقبت این طرح بعدها آشکار خواهد شد.
The destination of this project will become apparent later on.
دروغ بودن این اتهام آشکار است.
The falsehood of this accusation is obvious.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آشکار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آشکار