با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

جاری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • همسر برادرشوهر
  • فونتیک فارسی

    jaari
  • اسم
    sister-in-law
    • - جاری‌اش برونگراتر است.

    • - Her sister-in-law has been more of an extrovert.
    • - جاری آینده‌ات

    • - Your future sister-in-law
  • روان
  • فونتیک فارسی

    jaari
  • صفت
    fluent, streaming, runny, running, flowing, ongoing
    • - آب جاری و درخت هوا را مرطوب می‌‌کند.

    • - Running water and trees make the air humid.
    • - سرزمینی که در (جوی‌های) آن شیر و عسل جاری است.

    • - A land flowing with milk and honey.
  • فعلی
  • فونتیک فارسی

    jaari
  • صفت
    instant, current, present-day, present
    • - سال جاری

    • - the current year
    • - این شرکت انتظار دارد که از ابتدای سال جاری معاملات خود را به‌صورت سودآور آغاز کند.

    • - The company expects to start trading profitably early this year.
  • قدیمی effusive
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد جاری

ارجاع به لغت جاری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جاری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/جاری

لغات نزدیک جاری

پیشنهاد بهبود معانی