آخرین به‌روزرسانی:

خشنود به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

خوشحال

فونتیک فارسی

khoshnood
صفت

glad, happy

او از شنیدن خبر خوب خشنود بود.

She was happy to hear the good news.

بچه‌ها از دیدن پدربزرگ و مادربزرگشان خشنود بودند.

The children were happy to see their grandparents after a long time.

راضی

فونتیک فارسی

khoshnood
صفت

contented, satisfied, chuffed, pleased, delighted

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

گرمی و خودمانی بودن او همه را خشنود کرد.

Her warmth and informality pleased everyone.

معلم به خاطر پیشرفت دانش‌آموزان در پروژه خشنود بود.

The teacher was satisfied with the students' progress on their project.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خشنود

  1. مترادف:
    بشاش خرسند خرم خوش خوشحال خوشدل راضی سیر شاد قانع مسرور
    متضاد:
    غمگین ناخرسند ناخشنود

ارجاع به لغت خشنود

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خشنود» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خشنود

لغات نزدیک خشنود

پیشنهاد بهبود معانی